شهود مثنوی معنوی

ساخت وبلاگ
دیدار'>دیدار معنوی مثنوی'>مثنوی دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (۴۹)(عنوان چهاردهم)مکرر کردن برادران؛پند دادنِ بزرگین را؛ تاب نا آوردنِ او آن پند را و در رمیدنِ اواز ایشان؛ شیدا و بی خود رفتن و خود را در بارگاهِ پادشاه انداختن؛ بی دستوری *خواستن. - لیک از فرطِ عشق؛ نه از گستاخی و لااُبالی - اِلی آخِرِهِ ماجرا ی شاهزادگان به اینجا رسید که برادر سوم فراق معشوق را تاب نیاورده قصد بارگاه شاه چینرا کرد. در این فصل شریف مولانا از شدت عشق وی سخن می گوید که باعث شد بی توجه به دربارو مراحل کسب اجازه برای شرفیابی؛ خود را به پادشاه رساند و زمین ادب بوسه داد:(از بیت ۴۳۸۶ به بعد)آن دو گفتندش که:« اندر جانِِ ماهست پاسخ ها چو نجم اندر سما ۱گر نگوییم آن؛ نیاید راست نَرد*ور بگوییم آن؛ دلت آید به درد ۲همچو چَغزیم* اندر آب از گفت اَلَموز خموشی اختناق ست و سَقَم* ۳گر نگوییم؛ آشتی را نور نیستور بگوییم آن سخن؛ دستور نیست» ۴(تفسیر اجمالی ابیات)*نرد؛ تنهٔ درخت. .* چَغز؛ قورباغه * سَقَم؛ بیماریبرادران به شاهزادهٔ بزرگین که گفته بود می بایست مانند عشاق حقیقی حسابگری ها راکنار گذاشت وقدم در میدان بلا نهاد؛ گفتند: « در برابر دعوی تو پاسخ هایی قانع کننده وروشن چون ستارگان آسمان در نهاد خود داریم؛ [ یعنی به مصداقِ آفتاب آمد دلیلِ آفتاب ؛چنان روشن اند که دیگر جای استدلال برایت باقی نخواهد گذاشت] که اگر نگوییم درختِارشادِ تو راست قامت نخواهد رُست.[یعنی اتمام حجت ما ناتمام خواهد ماند] و اگر بگوییم از ما دلچرکین خواهی شد و باز برما تهمت ناعاشقی و حسابگری خواهی نهاد. گویی مانتد قورباغه شده ایم که درون آب نمی تواند دم بزند و نفس بکشد؛که دردناک و ناممکن ستتنها بیرون آب می تواند سر و صدایی راه انداخته وحرفی بزند تا به خفقان و بیماری شهود مثنوی معنوی...
ما را در سایت شهود مثنوی معنوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzibarooze بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 19:52